سلام

می دونم که بی صبرانه منتظرید تا شب یلدامو تعریف کنم

دیروز از 5 صب بیدار بودم و سر پا . تاااا 2 نیمه شب که با کمردردی شدید پرت شدم تو جام! فکر کردم تا چندروز کمرم قفل می مونه.

جاتون خالی باقالی و لبو و میوه های یلدایی و تخمه و ساندویچ قارچ و مرغ و دو نوع دسر با کمک خواهرم درست کردیم.

تم لباس هم ورزشی بود که اکثرا پوشیده بودن و جالب بود. مثلا یکی تم باستانی داشت. من ورزشی معمولی. دخمری لباس کاراته. خواهرم اسکیت یکی موتورسواری و اون یکی بوکس و. ولی از همه باحالتر تم شوهر بود که سوژه خنده زیاد شد. بهش عینک شنا دادم و یک تیشرت سفید چسب و دامن شلواری ورزشی. تیپش خیلی مسخره خنده دار بود. ولی وسطاش مامانم پیش همه دعواش کرد و گفت پاشو لباستو بپوش!!!

اینم نصف نیمه خاله ریزه ونوس

رویهمرفته خیلی خوش گذشت و همین که به خیر گذشت عالی بود 

حالا صرف غیبتیزاسیون چند نکته رو میگم که خودش بشه یک پست.

+ هزینه ای که کردم خیلی زیاد شد و چون آجیل هم گرون بود و کیلو 98 تومن(البته اونجایی که من می کنم) ترجیح دادم بجای آجیل تخمه بخرم.

وقتی تخمه تعارف میکردم غضنفر پرسید کیلویی چند ی؟ گفتم دو کیلو م 60 تومن. کیلویی سی

با همون لحن دهاتیش گفت گورون ی. تخمه کیلو 15 تومنه!!!  گفتم نه بخدا دقیقا همین قیمت. اصلا این مدلی کمتر نبود. گفت چرا هست باید میرفتی از مصلا می ی!!!!

حالا مصلا کجاست؟؟؟ دقیقا از خونه ما تا اونجا بدون ترافیک 5 ساعت رفت و برگشته!

گفتم اووو باید 60 تومن پول بنزین میدادیم و اون همه دور میرفتیم که کیلو 15 می یم؟ چه کاریه؟؟ 

و اتفاقا یک مهمونمون که پیشش نشسته بود گفت اونجا ارزش رفتن نداره مگر اینکه آدم بخواد جنس کلی و زیاد بخره.

خلاصه که از ابراز وجود غضنفر خیلی حرص خوردم. حالا چون باغ داره مثلا و میوه خوب میشناسه بهش گفتم برام انار و هندونه بخره تا پولشو بدم. وجدانا همه رو دوبل قیمت داد و منم بدون ذره ای کنکاش سریع پولو ریختم حسابش. ایشش مردک!

+ نکته دیگه م پسرش بود که اتاق تاریک کرد و عکسهای لپ تاپ مثل سینما رو دیوار نشون داد. یعنی یک ساعت عذاب آوری داشتم.

عکسهای خانوادمون از چندسال پیشا تا الان بود. خیلی خوبه این نمایش فیلمو بزارن و تجدید خاطرات شه. آدم یاد خاطرات خوش قدیمی بیفته و بگه یادش بخیر و حتی گذر زمانو رو چهره افراد ببینه

ولی اول تا آخر عکسهاش مسخره کردن این و اون بود. با لیزر زوم میکرد رو سر کچل مثلا داییش و میگفت نکته این عکس همینه! همه هرهرهر میزدن زیر خنده. نفر بعدی اگه دندوناش بد بود زوم میکرد رو دندوناش و قهقهه میزد. اون یکی شکمش. اون یکی دماغش یا کار و بار بقیه رو مسخره می کرد. مثلا میگفت این داییم که الان می بینید به هیچ جا نرسیده؛ دلیلش تو همین عکس مشخصه و هرهر میخندید و به تبع اون بقیه هم. حالا دایی طفلکش همونجا قاطی بقیه بود. دقیقا شده بود این مثل که میگن با هم بخندیم ولی به هم نخندیم. 

ولی این کودن بی سواد خودشیفته که واقعا همیشه احساس برتری می کنه؛ فان و سرگرمی رو تو تمسخر دیگران میبینه و همیشه تو جمعها با لپ تاپش خودشیرینی می کنه. و دیشب هم حرص منو درآورد. 

+ بخاری کنده ای هم برقرار بود و هوا گرم و عالی و هیشششکی نگفت سرده.

 

خیلی ,کیلو ,تخمه ,مثلا ,گفتم ,تومن منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین های شیراز چیت های کانترسورس و سی اس گو سلامتی آذر ارگانیک|بازار کسب و کارهای ارگانیک آذربایجان فان110 Misaeltqq2 Diary فروشگاه اینترنتی خان بابا